پردیس‌یار

آزاد شو از بند خویش زنجیر را باور نکن، اکنون زمان زندگی‌ست تأخیر را باور نکن

بر روی بوم زندگی هر چیز می‌خواهی بکش، زیبا و زشتش پای توست تقدیر را باور نکن

خالق تو را شاد آفرید آزادِ آزاد آفرید، پرواز کن تا آرزو زنجیر را باور نکن

از گرگ بودن دم نزن انسانم گاهی آرزوست، ما از خودی زخم می‌خوریم بند نفس یک تار موست

ایران من ای جان من، ای باور و ایمان من، گر رو به ظلمت می‌روی من می‌دهم این جان و تن

ای ساربان آهسته‌ ران من میهنم غم‌دیده است، غم را نمی‌فهمد کسی جز راوی عاشق‌پرست...

من هیچی نیستم!

هویتم

ایرانی هستم، همشهری عارف قزوینی.

سن و سال

زادهٔ ۲۹ خرداد ۱۳۷۲ خورشیدی.

هنری ندارم

هنرجوی نویسندگی، موسیقی و عکاسی هستم.

علایق

بیش از همه چیز شیفتهٔ دانش، دانایی، انسان‌های دانا، حیات وحش، تاریخ، هنر و ایران هستم.

به عبارت دیگر...

تماس

به صورت محرمانه

از طریق این صفحه می‌توانید با من در ارتباط باشید.

error: