زنگ

کوچهٔ پشتی ما مدتهاست در حال ساختمانسازیه و عملاً داره تبدیل به مصلای تهران ثانی میشه! در این حد احداثش طولانی و فرسایشی شده. از جمله حواشی جالبش زنگش هست که شباهت زیادی به صدای زنگ قدیمی و نوستالژیک خونهٔ مادربزرگها داره؛ هر روز هم دو مرتبه، یک بار بین ساعت ۸ تا ۸:۱۵ صبح و یک بار هم بین ۴:۳۰ تا ۵ عصر صداش در میاد، یعنی زمانهای نسبتاً خلوت و ساکت کوچه که حسابی صداش میپیچه. نمیدونم کی پشت دره و کی داخل، اما هر بار هم دو مرتبه پشت هم زنگ میزنه، با فاصلهٔ حدوداً ۲-۳ ثانیهای.
شاید که نه، حتماً خودخواهیه، اما اون قدری این چند سال به شنیدن این صدا در طول روز عادت کردم که راستش دلم نمیخواد کار این ساختمون هیچگاه تموم بشه و من از نعمت شنیدن این صدای خاطرهانگیز محروم بشم ولی خب، من چه کارم که کسی به خاطر یه لذت چند ثانیهای (که حتی انتظار کشیدنش هم برام خوشاینده) بخواد چند میلیارد ضرر رو به خودش تحمیل کنه؟