تو حاشیهی کتاب (شلیک کن رفیق) ک این یکی از ترانههاش هست نوشتم :
راوی ترانه (اندیشه فولادوند) مانیفستی ترانهگون از نسلی با عصیانهایی بیعمل ، خشمی وامانده و هیجانی آماسیده ک هیچگاه فرصت بروز و ظهور پیدا نکرد . نسل دههشصتیای ک از همه چیز شاکیه ، خشمگینه ، بلاهای متعددی رو تحمل کرده و آرمانهاش رو از دست رفته میبینه – تنها – در اتوبانهای بیانتهای پایتخت ، فرار میکنه و دنبال مسیر منحنیای میگرده ک برای کوتاهزمانی در چشم نباشه .
سلام و درود بیپایان خدمت شما عزیزِ بزرگوارم ☺️
حس میکنم علت موندگاریِ اشعار اون کتاب و خصوصاً این یکی، دقیقاً همین باشه؛ که اعتراض و عصیانِ فرو خورده و خشمِ دیده نشدهای که توی وجود تکتک زادگانِ دهه ۶۰ و ما ۷۰ ایها و حالا ۸۰ ایها هست رو به دقیقترین شکل، با کلمات، نمایش میده…
دمِ شما هم گرم با حمایتهای بیدریغ و شگفتانگیزتون ❤️
سلام و درود مهدیار جان
دستِ گلت درد نکنه ، خوش سلیقه !
واقعن این ترانه مناسب حال و روز این روزاست !
تو حاشیهی کتاب (شلیک کن رفیق) ک این یکی از ترانههاش هست نوشتم :
راوی ترانه (اندیشه فولادوند) مانیفستی ترانهگون از نسلی با عصیانهایی بیعمل ، خشمی وامانده و هیجانی آماسیده ک هیچگاه فرصت بروز و ظهور پیدا نکرد . نسل دههشصتیای ک از همه چیز شاکیه ، خشمگینه ، بلاهای متعددی رو تحمل کرده و آرمانهاش رو از دست رفته میبینه – تنها – در اتوبانهای بیانتهای پایتخت ، فرار میکنه و دنبال مسیر منحنیای میگرده ک برای کوتاهزمانی در چشم نباشه .
در انتهای قصه چ چیزی نصیبش شده ؟ ک میگه :
میگذره این روزا از ما
ما هم از گلایههامون
عادی میشن این حوادث
اگه سختن اگه آسون
…
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اما الان بلند شده و زده ب سیم آخر !
دَمِشون ، دَمِتون ، دَمِ همتون گــرم !
سلام و درود بیپایان خدمت شما عزیزِ بزرگوارم ☺️
حس میکنم علت موندگاریِ اشعار اون کتاب و خصوصاً این یکی، دقیقاً همین باشه؛ که اعتراض و عصیانِ فرو خورده و خشمِ دیده نشدهای که توی وجود تکتک زادگانِ دهه ۶۰ و ما ۷۰ ایها و حالا ۸۰ ایها هست رو به دقیقترین شکل، با کلمات، نمایش میده…
دمِ شما هم گرم با حمایتهای بیدریغ و شگفتانگیزتون ❤️
بسیار زیبا:)
و به فراخورِ زمان 😉
چه بهجا نوشتی این پست رو!
ارادتمندم 😌