
فردای داغ
دقیقاً یک روز بعد از سقوط بود؛ یکی از مشتریهای قدیمیمون عکس زوجی رو آورده بود که براشون چند تایی چاپ و شاسی کنیم (برای اطلاع دوستانی که نمیدونن: ما عکاسی داریم) به محضی که فایل رو باز کردم گفتم خدایا خداوندا، چقدر این دو جوانِ رعنا و زیبا، آشنان! هر چی فکر کردم کمتر یادم میاومد کجا دیدمشون؟ توی حرفهٔ ما، نگاه نکردن به جزئیات شخصی تصاویر، اولین اصله اما حقیقتاً این حجم از آشنایی رو تاب نیاوردم و از مشتری پرسیدم که «این عزیزان رو نمیدونم کجا دیدم، به چشمم خیلی آشنان» که جواب شنیدم «احتمالاً دیروز عکسشون رو بین مسافرای هواپیما دیدین» که با همین راهنمایی برام فوری تداعی شد و گفتم «متاسفم… یعنی از مسافرای همین هواپیمایی که به تازگی سقوط کرده بودن؟» اما جوابی عجیب شنیدم «بله، همین هواپیمایی که دیروز دچار سانحه شد» اون لحظه متوجه تفاوت «سقوط» و «سانحه» نشدم و فقط زیر لب دعایی براشون خوندم و تمام. گویا نسبتی با مشتری ما داشتن و همین قبل سفر، همدیگه رو دیده بودن.
چند تایی از اون عکس براشون آماده کردیم و تمام. تا اینکه دو روز بعد و پس از انکارهای متوالی که همگی هم از جنسِ «دروغ مضحک رسانههای آمریکایی»، «از نظر علمی امکانپذیر نیست»، «این شایعه رو علم کردن تا خبر پایگاه عینالاسد گم بشه»، «عظمت تشییع جنازه مغفول واقع بشه»، «ما گفتیم نقص فنی داره ولی خلبان اصرار داشت بپره پس مقصر خلبان بوده، حالام که مرده»، «کلاً بوئینگ ۷۳۷ مشکل داره و مایهٔ ننگی برای آمریکاییهاست» و امثالهم بودن، تازه متوجهِ تفاوت «سقوط» و «سانحه» شدم و لابهلای یکی از تصاویری که همون روزا از خانوادههاشون منتشر میشد، عکسی که ما براشون انجام وظیفه کرده بودیم رو هم دیدم و داغشون از اونی که بود هم برام جگرسوزتر و دردناکتر موند، تا به امروز که ۳ سال از اون ایامِ سیاه (که تلخترین دوران زندگی همهمون از همون روزا شروع شد و هیچ وقت هم دیگه عادی نشد) میگذره و هنوز هم یادِ اون حادثه و اسم اون ۱۷۶ عزیزِ دل، این اشکِ دمِ مَشک رو جاری میکنه…
«عکس شد» از آلبوم «سهگانهٔ اجتماعی دوم» با صدا، ترانه و تنظیمِ مهدی یراحی و امید جامع و تنظیم کوشان حداد
(سهوی بود؟ بر فرض که درست! دومی چی؟ اونم سهوی بود؟ ۳ روز دروغ هم سهوی بود؟ کلییر نکردن آسمان کشور در شرایط جنگی هم سهوی بود؟ پاکسازی عجلهای محل سقوط هم سهوی بود؟ به کار گرفتن تمام امکانات رسانهای برای تکذیب هم سهوی بود؟ بازداشت منتشر کنندهٔ فیلم حادثه هم سهوی بود؟ بیانیهٔ مضحک دولت هم سهوی بود؟ تحویل ندادن جعبه سیاه هم سهوی بود؟ سیرک دادگاه هم سهویه؟ گزارشگر صداوسیما که اصرار داره القا کنه «حتماً مصلحت بوده زدیم» هم سهویه؟ سایبریهایی که اصرار دارن روش خاک بریزن هم سهویه؟ معرفی نشدن مقصرین اصلی و ارائهٔ چند تا سعید امامی برای خاموش کردن قضیه هم سهویه؟ تقلیل داغ و دادخواهیِ خانوادهها به پول و غرامت هم سهویه؟ احتمالاً زنده بودن ما هم سهویه، مگه نه؟)