رو به یک زمین خالی مشغول صحبت بودیم که توجهم به دو پرندهٔ سفید جلب شد؛ به فاصلهٔ کوتاهی از هم نشسته بودند و گهگاه سرشان را تکان میدادند. چند دقیقه بعد دو سگ ولگرد نزدیکشان پرسه زدند اما آنها هیچ واکنشی نشان ندادند؛ بیشتر که دقت کردم دیدم آنها اصلاً پرنده نیستند و دو…
دسته: بیزبون
تا همین چند روز پیش نمیشناختمش؛ یعنی در واقع زمانی شناختمش که دیگر از دنیا رفته بود. در شرایطی که همقطارانش معمولاً بیشتر از ۳ سال نمیتوانند با تاجشان دوام بیاورند، او ۱۰ سال دوام آورد. با چهرهای کاریزماتیک، ابهتی کمنظیر و شخصیتی منحصر به فرد که ترکیب اینها با زخم کنار چشمش، دلیلی باقی…
شاید که نه، حتماً به نظرِ اکثریت شماها مسخره است اما یکی از علاقهمندیهایم که امیدوارم بالاخره یک روز موفق به تجربه کردنش شوم، همین تصویر بالاست! داخل یکی از این قفسها بروم و کوسههایی را از نزدیک ببینم که احتمالاً چون آروارهشان به من نمیرسد تا در یک آن، میلم کنند، عصبانی شدهاند! میدانم…
ساعت از ۰۰:۰۰ گذشته بود و شهر چنان در سکوت و سکون غرق شده بود که میشد باور کرد هیچ مخلوقی از مخلوقات خدا بیدار نیست و اگر هم هست، ترجیح میدهد خلوت شب را به هم نزند، مانند خودم که بیصدا پشت پنجره ایستاده بودم و به دلبریِ زوجِ «مِه غلیظ و چراغهای یکی…